سفارش تبلیغ
صبا ویژن

عمومی

غیبت صغری در هشتگرد با بشقاب پرنده چهارشنبه 86/6/7 ساعت 9:0 صبح

غیبت صغری در هشتگرد بابشقاب  پرنده

                      

آنها مدعی ارتباط با امام زمان (عج) هستند و با همین ادعا مردم ساده را سرکیسه می‌کنند.

آنها دروغگوهای بزرگی هستند؛ دروغگویانی که برای رسیدن به پول‌های قلمبه بی‌دردسر، اعتقادات پاک و مردم بی‌اطلاع  را نشانه می‌گیرند و سوار بر موج احساسات، با دروغ خواسته‌شان را دنبال می‌کنند.

برای آنها رنج و درد بیمارانی که با اعتماد به آنها زندگی‌شان را به مخاطره می‌اندازند، سرگشتگی مردان و زنان ساده‌دلی که به دروغ‌های آنها دل‌خوش می‌کنند و در راه اعتقادات پوچ و بدعت‌های غیردینی سرگردان می‌شوند و بی‌اعتقادی مریدان ناکام‌شان هیچ اهمیتی ندارد؛ آنها بدبختی این انسان‌ها را نمی‌بینند.

دروغگوهای بزرگ، از هر شگردی برای جذب افراد ساده‌لوح استفاده می‌کنند. صفحات روزنامه‌ها و خصوصا صفحات حوادث جایی است که دست بسیاری از مدعیان دروغین ارتباط با امام زمان رو می‌شود. کافی است اخبار مربوط به این مدعیان را کنار هم بچینید تا به ادعاهای عجیب و غریب‌شان پی ببرید.

 

«ناگفته‌ها» را گفته‌ام

از چند ماه قبل، 20:30 تیزرهای یک گزارش راجع به مدعیان دروغین را پخش می‌کرد. این گزارش که در حقیقت بخش دوم از همین سری بود، بالاخره هفته قبل پخش شد؛ یک گزارش 9 دقیقه‌ای از محمد دلاوری که کلی هم سر و صدا کرد و کف همه برید؛ ماجرای مردی که عده‌ای ساده‌لوح را با لباس احرام در اطراف هشتگرد ـ دور خانه‌ای ـ می‌گرداند و ادعا می‌کرد سوار بشقاب پرنده امام زمان شده؛ بشقاب پرنده‌ای که مبله شده بود و وسایل الکترونیک داشت؛ یا عده‌ای دیگر که به طور فرضی با امام زمان ملاقات می‌کردند و مثلا دست ایشان را می‌بوسیدند! ضبط تصاویر اعترافات این مدعی‌های دروغین بعد از دستگیری و تدوین آنها با تصاویر آن وقتی که کبکبه و دبدبه‌ای داشتند، صحنه‌های دیدنی‌ای خلق کرده بود.

محمد دلاوری ـ خبرنگار واحد مرکزی خبر ـ که تا به حال چند باری تجربه این جور گزارش‌های خفن را داشته، برایمان یادداشتی درباره حواشی این گزارش نوشته که اینک می خوانید: 

برای اینکه این یادداشت خواندنی از کار دربیاید، لازم بود آنچه را نتوانستم در گزارش «مدعیان دروغین مقامات معنوی» تصویر کنم یا همان ناگفته‌ها و پشت پرده‌های آن  را بنویسم.

اما خوشبختانه یا بدبختانه، این تنها تجربه کار رسانه‌ای من است که طی آن هر چه را خواسته‌ام به همان شکلی که در ذهنم بوده، تصویر کرده‌ام و حالا درمانده‌ام که چگونه یادداشتی بنویسم که در مقایسه با گزارشم، خواندنی‌تر باشد.

علاقه‌ای هم ندارم از 6 ماه نامه‌نگاری، اصرار و داد و فریاد و بالا و پایین رفتن برای تولید و پخش این گزارش چیزی بنویسم؛ چون – چشم‌ام کور، دنده‌ام نرم – یاد گرفته‌ام که از این به بعد، تا زمانی که به قدر کافی پوست کلفت نشده‌ام، سراغ این ماجراجویی‌ها نروم.

به سبک مجریان همکار هم دلم نمی‌خواهد از مدیران دل‌گنده واحد مرکزی خبر و پخش و نودال و... تشکر کنم چون اگر تا همین جای یادداشت، خواننده‌هایم را از دست نداده باشم، حتما از اینجا به بعد از دست می‌دهم.

می‌ماند پاسخ به این چند پرسش که خیلی‌ها بعد از گزارش بارها از من پرسیدند:

 

1 –چطور ممکن، عده‌ای باور کنند که می‌شود در تپه‌های هشتگرد، لباس احرام پوشید و حاجی شد؟

یادمان باشد این، آخرین بخش سناریویی است که این آدم‌ها برای هواداران‌شان تهیه کرده‌اند.

طرفداران این شخص که «عرفانیان» نام دارد، ‌سال‌ها به خاطر مجالس او، به او اعتماد کرده بودند و تبدیل به هواداران خاصی شده بودند که برای شرکت در مراسم 70روزه‌ای که خودشان آن را «اعتکاف» می‌نامیدند، با او به ویلایی در کرج رفته بودند.

این اعتماد به جایی رسیده بود که حرف‌های خنده‌دار و فرامین نادرست او برایشان واقعی جلوه می‌کرد.

 

2 - این فیلم‌ها را شما با دوربین مخفی گرفته بودید؟

فیلم‌ها، فیلم‌های یادگاری هواداران بود که توسط خودشان ضبط شده بود و به نحوی(!) به آنها دست پیدا کردم.

 

3 -اینها دنبال پول بودند؟

شهوت جلب توجه کردن و مرید داشتن، گاهی بسیار قوی‌تر از میل رسیدن به «پول» عمل می‌کند.

نه اینکه اینها در پی پول نبوده‌اند اما لذت مریدپروری اینها را بیشتر به انحراف کشانده تا ثروت‌اندوزی.

 

4 –اینها الان کجا هستند؟

زندان. اما این 2 نفر، پایان ماجرای مدعیان دروغین نیستند. متاسفانه، سوءاستفاده از عشق جامعه جوان به رشد معنوی، موجب شده است برخی به زبانی و روشی، دکانی برای فریبکاری باز کنند و کالایی تقلبی عرضه کنند. هنگام تحقیق، به فردی برخوردم به نام «محمود.ج» که تحصیلاتش تا سوم ابتدایی بود و ادعا می‌کرد پیامبر خداست و همه کائنات باید او را سجده کنند؛ یا فردی که ادعا می‌کرد – نعوذ بالله – امام عصر فوت کرده و او امام سیزدهم است؛ یا آدم‌هایی که با همین ادعاها به مفاسد اخلاقی پلیدی آلوده شده بودند که اصلا قابل تصور هم نیست.

راستی یک نکته؛ بعضی هواداران باهوش، پس از مدتی که به حرف‌های این به اصطلاح استاد شک کرده بودند، برای آزمودن او ‌به دروغ چند ادعای معنوی کرده بودند تا ببینند استاد (!) متوجه دروغ آنها می‌شود یا نه.

مثلا گفته بودند «استاد، ما الان داریم فرشته‌ها را می‌بینیم». استاد از همه جا بی‌خبر هم گفته بود؛ «آره، آره... الان فرشته‌ها اینجان، نگاه کن،‌رنگشون هم ارغوانیه!». این جوری بود که طرف می‌فهمید این همه سال، به جای آب، سراب دیده است.

راستی ناگفته‌ها حالا دارد به ذهنم می‌آید که مهلت تحویل یادداشت تمام شده است...

 

 

منبع: همشهری جوان


نوشته شده توسط: مجتبی


خانه
مدیریت
پست الکترونیک
شناسنامه
 RSS 

:: کل بازدیدها ::
5556


:: بازدیدهای امروز ::
9


:: بازدیدهای دیروز ::
0



:: درباره من ::

عمومی

:: لینک به وبلاگ ::

عمومی


:: آرشیو ::

انقلاب مهدى (عج) و دگرگونى روابط اجتماعى
تابستان 1386



:: خبرنامه ::